سال نو داره میاد، سر پیچِ همین کوچه ی فرداست

سال نو داره میاد، سر پیچِ همین کوچه ی فرداست

علی رغمِ

دیوارهای بلند سونامی

ترکِ خیابانهای زلزله زده

دودِ تنِ " محمد ابو عزیز" تونسی

خون دلمه بسته سنگفرش خیابانهای لیبی

شب زنده داریهای " میدان التحریر" مصر

گلوهای پاره شده آزادگانِ بحرین و یمن

سوریه و کردستان

کشتار بی دفاعانِ " قزل حصار

اعدام " فرزاد، زینب، فرهاد ، علی و مهدی

شهلا، صانع، مختاری و .....دگر بی نام های اعدامی"

گورهای بی نشان

کودکانِ خیابان

مادرانِ لاله پارک

کارگرانِ لای چرخ

سالِ نو داره میاد، سالهاست که میاد

با صدورِ دمکراسی آمریکایی به عراق

با " عملیات انفال" و " حلبچه

با خاورانهای ممنوعه

با آتش زدنهای خطوط قرمز


سال نو داره میاد

با " نیازِ جوشانِ نان، در چشم آدمی

سالِ نو داره میاد، سر پیچِ همین کوچه ی فرداست

" دهن کجی زیبای زمین به" آدمی

داره میاد

و

و من

دلتنگم و نگرانِ " آدمی"

Labels:

خدایتان هر چه که باشد در این مورد خاص، کلاف سر درگمی است که باید به سونامی ژاپن سپردش

روزهاست که مرتب چشمم به تلویزون و دیدنِ تصاویر مربوط به زلزله و سونامی ژاپن است، بشدت تکان دهنده و حزن آلود است. در کنار اخبار مربوط به بی خانمانی و مرگ هزاران انسان به قهر طبیعت، مرتب در تویتر خبرهای مربوط به انفجار راکتورهای اتمی در " فکوشیما"، نگرانی برای انسانهای آسیب دیده و به تبع آن برای کل بشریت چند برابر می کند. بحث مربوط به قهر طبیعت و تشعشعات اتمی را فعلن کنار می گذارم. در صدد آنم که با وام گرفتن از مقاله ای از " رچارد داوکینز" تحتِ عنوانِ " خدا و فاجعه" به مراسم کلیسا رفتن و دعا کردن و تبلیغات در این زمینه در فیس بوک و تلویزیون نگاهی اجمالی داشته باشم.

زلزله و سونامی ژاپن بعنوان یکی از پنج فاجعهِ طبیعی در تاریخ بشریت و فجیعترین روخدادِ طبیعی در یکصد سال اخیر تاریخ ژاپن ،می رود که به موازاتِ تشعشعاتِ رادیواکتیو به نطقه سیاهی در تاریخ بشریت در آستانه قرن بیست و یکم تبدیل شود. تغییرات و فعل و انفعالات زمین شاید برای دانشمندان/ زمین شناسان و مردمانِ آگاه قابل توجیه و تفسیر باشد. اما توجیه این فاجعه و سپاسگذاریِ از آفریننده اش از طرف افراد مذهبی و کلیسا روندگان خود داستانِ دیگری است.

می دانم که بی رحمی و غیر منصفانه خواهد بود اگر بگویم، در این روزهای تلخ به کلیسا می روید که شاکر و سپاسگذارِ خدایی باشید که شما یکی از قربانیانِ فاجعه نبوده اید. (برای کسانی که لحظاتِ تلخِ و فجایعی نظیر جنگ، بمباران، و لحظاتِ خیره شدنِ پر دلهره به بمب افکن و یا تپش قلبِ دردناک در لحظه نگاه کردن به برگه های چسبیده به در و دیوار زندانِ که مزین به اسامی اعدامیان هست را تجربه کرده باشد، می توانند درک کنند که چه می گویم، وقتی که بلا از ما دور می شود و گریبانِ دیگری را می گیرد آرامشی توأم با شرم و نفرت به آدمی دست می دهد). حال من مانده ام که این عزیزانِ ثناگو و شکر گذار برای چه چیزی به سپاسگذاری خداوند متعالشان در این روزهای اشک خشکیده و سوز آه می پردازند.

ثنا گویندش برای اینکه خدای توانایشان زمینی آفریده که هر از چند گاهی خودی تکان دهد و اینچین مخلوقاتش را به روز سیاه بکشاند، جسمشان را تکه پاره کند، له کند، خفه کند که توِ ثناگو به کلیسا بروی و برای آرامش روح از دست رفتگان از همان خدایِ قاتل در خواستِ کمک کنی؟ یا اینکه زمین را آفریده و آنرا به خود وانهاده؟! خب حالا این خدای توانا آیا قادر نیست که آفریده خود را کنترل کند که اینچنین دهانِ سیاهش را برای دیگر مخلوقاتش نگشاید؟ آیا تا بدین حد بی مسئولیت است که آنچه را که آفریده کنترل نمی کند؟ یا آنکه توانایی کنترلش را از دست داده است؟ پس توانایی ش در چیست؟ آیا همچنان نیازمندِ دعای بندگانش است؟ آیا می خواهد خدایی ش را با قهرش به اثبات برساند؟ پس آنهمه مهربانی که ادعایش را دارید کجاست؟ آیا خداوند دانا بر همه عالم نیاز به تست و آزمایش بشر برایش همچنان مسئله است؟ براستی با چه توجیهی دست به دعا بر می دارید؟ خدایتان که سالهاست بشریت را با فرستادگانِ خاصش به تباهی کشانده، خدایی که با نامش زندگی را تباه می کنید و ویران می کنید، خدایتان هر چه باشد در این مورد خاص، کلاف سر درگمی است که باید به سونامی ژاپن سپردش و برای همیشه دفنش کرد.

مردم ژاپن چشم براه دستهای دعاگو نیستند، آنان دستهای یاریگر و سازنده می خواهند.

یاد جانباختگانِ سونامی / زلزله ژاپن را گرامی میداریم و برای بازماندگانشان روزهای بهتری را آرزو می کنیم.

Labels:

ظرفِ بابونه ات را به چند نان می فروشی مادرم

روبرویم هستی

چندین روز است که با منی، لحظه به لحظه

نه دروغ می گویم، تو سالهاست که با منی

تو جزئی از منی، از خودمی

جنس کفشهایت را می شناسم

شلوار مردانه ای که بپا داری

لچک سفید و پیراهن سیاهت

"سورانی" گردنت "و " کولوانه" ی پشتت

گلهای بابونه ات، سفیدی شان، زردی شان

می شناسمت

شرمسارِ نگاهِ غمینتم

دستانِ لرزانت

ترکِ پوستت

خشکی لبانت

ظرفِ بابونه ات را به چند نان می فروشی مادرم

دلِ پر حسرتت را به زبانت راهی هست؟

آهای کیست که بابونه می خرد؟

رنگ افشان موهای زنان تان

رنگِ تار مو یی برای تکه ای نان

گل بابونه

خریدارش کیست؟

یکیه تی؟

پارتی؟

مسلمان خیر؟

نه، نه مادرم

منِ کمونیست خریدارشم

منی که فریاد می زنم

چرا اااااا؟؟

Labels:

قاتلین چراغ
شاد باش برای روشنایی چراغ خانه کروبی
خانواده مهدی کروبی خبر دادند که شب گذشته چراغ‌های خانه وی پس از ۱۸ شب روشن شد."
آیا فراموش کرده ایم که: چراغ خانه ها یِ خانواده 100،000 اعدامی رژیم ضد بشری جمهوری اسلامیِ کروبی ها و موسوی ها، 32 سال است که خاموش است، 32 سال است که ایرانی ها در هر کوی برزنشان چراغ خاموش دارند، 32 سال است که تنها چراغ روشنِ هزاران... خانواده زندانی سیاسی، چراغِ برج و باروی زندانهاست. کوکان کار، کارتون خوابها، بی خانمانها چراغشان بر تیرک برق پارکها سوسو می زند و... 32 سال است که اینان چراغ می دزدند، چراغ می شکنند، چراغ گریزند و تاریکی پرست این قاتلین چراغ

Labels: