فرزادِ عزیزم، یکسال است که از خواندنِ کلماتِ مملو از عشق به انسانیتت محرومیم

فرزاد عزیزم

یکسال از رفتنِ تلخِ تو و یارانِ مقاومت می گذرد، یکسال است که از خواندنِ کلماتِ مملو از عشق به انسانیتت محرومیم، ولی باور کن که حتی روزی بی یادِ شریفت به سر نبرده ایم، بعد از 365 روز تلخِ بعد از رفتنت هنوز دوستدارانت با تصویر تو خود را نشان می دهند. گفته بودم خبر تلخ بود به تلخی 31 سال نادیده گرفته شدن حقوق انسانی مان بدست دیکتاتور اسلامی، تلخ بود به تلخی تجاوز در کام قربانی، تلخ بود به تلخی سفره خالی کارگرانمان، تن فروشی زنانمان، کودکان خیابانی مان، دختران به فروش رفته مان در کشورهای خلیج، لحظه های تیرباران رفقایمان، فریاد زیر شکنجه، زجه مادر فرزند در خون غلتیده، نگاه بدر دوخته پدرانمان، کلاسهای خالی از معلم، صورت سوخته کودکان مدارس هایمان، تلخ بود به تلخی غروب زندان در کام فرزاد زندانی شماره 135490648 در زندان اوین. می خواستی قلب پر تپش ات را به کودکی از دیار صمد و سبلان، ترکمن صحرا و توماج، یا بهمن و شاهو پیشکش کنی. یادت رفته بود که اینان از قلبهای تپنده و گامهای محکم هراسانند. بیاد چه کسی به طرف چوبه دار رفتی؟ جلاد به پاس عظمتت کلاه از سر بر گرفت؟ نه مطمئنم که نقاب بر چهره زد تا شرمساری اش را بپوشاند. خورشید شرم داشت از دیدن تن رقصانت بر چوبه دار. طناب دار شرمت باد، آیا از وجود ناخوانده میهمان عزیزی چون فرزاد بی خبر بودی که مویه نکردی، که از هم نگسستی، چگونه عظمت فرزاد را تاب آوردی؟

فرزاد عزیزم، عمر کثیف رژیمهای ننگین ضد بشری نه تنها در ایران بلکه در تمام منطقه خاورمیانه رو به افول است و انسانهای آزادیخواه و برابری طلب در نبردی خونین با خونآشامان زمانه در نبردند، گفته بودم که در فردای پیروزی آزادیخواهان ایران تمام نامه هایت را جزء متون درسی کودکانمان خواهیم کرد، تا عشق به انسان و انسانیت را از لابلای سطور ذهن شریفت که هیچگاه به بند کشیده نشد را بیاموزند، روز جان باختنت روزِ سر فرود آوردن عاشقانِ آزادی در برابرِ عظمتِ انسانی ات و روز معلم نام خواهد گرفت، آنروز دور نیست

Labels: